محل تبلیغات شما
سلام 

الان نمیدونم دقیقا از چی بنویسم ولی بزار. از همین امروز شروع کنم امروز استرس داشتم ولی ن مثل واکسن های قبلی محیا و دقیقا فهمیدم چرا چون. واکسن ی سالگی اش تو دستش بود و زیاد اذیت نمیشه مادرا همیشه از قبل همه چیو حس میکنن

الان ی حالی دستشو انداخته رو کمرم و خوابیده ک میخوام درسته قورتش بدم خوشمزه مامانو .

س روزپیش تولد یک سالگیش بود خیلی مراسمش ساده بود ولی خیلی خوب شد ک بود .

اون روز فهمیدم دخترم داره خیلی زود بزرگ میشه و همه چیو یاد میگیره و من اصلا حواسم نیس

تولدش محمد رضا و فاطمه زهرا هی میگفتن محیا تو این عکس عروس شده و من خنده داره ک از امروز ب خاطر تنها شدن خودم غم دارم . از اینکه باید بدمش ب کسی ک بهش هیچ اعتمادی نیس میترسم

ولی دلم گرمه ک مث خودم بشه مامانشو ول نمیکنه

مادربودن سخت ترین نسبت دنیاست

اینهمه اتفاق من از کجاش باید بگم؟؟؟

کابوس شب ها هم تموم شد

مادر بودن سخت ترین نسبت دنیاست

ک ,ولی ,خیلی ,چیو ,تو ,نیس ,ترین نسبت ,همه چیو ,و من ,نسبت دنیاست ,سخت ترین

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها